جای چکمه های شب به روی چراغ
و آشیان پر از تهی
پر از غم و اندوه
نگاه خسته دیوار به لطف رهگذری
ولی نمانده کمر برای زحمت بار
چقدر ارزان شده است دروغ و ظلم و فساد