صدا

مانده در گلو

صدا

مانده در گلو

روزهای سرد زمستان

کاش یکی از این خواب های زمستانی کوفتم نمی شد  

 

یکی را می خوابیدم 

 

و بیدار شدن دیگر اهمیتی ندارد  

 

*** ای که خفتنت به ز بیداری 

          

                                             مردنت به ز مردم آزاری *** 

 

----------------------------------------------------------------- 

 

چند وقته دلم خیلی واسه پدر تنگ شده 

 

بیقراری می کنم  

 

کاش ، کاش و کاش 

 

تا وقتی بود قدرش رو ندونستم 

 

فراموشی

 

مدتی دچار وبلاگ زدگی شده بودم ( بیماری جدید ، از مزایای دنیای مدرن ) ولی وقتی  

 

خوب فکرکردم دیدم نه ، نه و نه و نه از خودم خسته شدم ! 

 

همه جا دچار نوعی رکود شده 

 

جدیدن خاکستری مد شده ! (البته به جبر بهتر از بی رنگی) 

 

و رنگدونه های چشم بچه همسایمون همش قرمز شده ! 

 

صورت حاجی سر کوچمون سرخ شده ( می گن با سیلی صورتشو ...) 

 

من هم دچار درد شدم ( درد بی درمون) 

 

نمی دونم چرا اینطور دارم می نویسم ( باز بهتر از ننوشتنه) 

 

دارم استهلاک کیبور رو بالا می برم ! 

 

چیزای جالبی دیدم ، که هیچکس نبیندشون ایشاءالله 

 

مثل دوست ، خنجر ، پشت سر ، باور ، من ، خر (زحمت جمله ساختنش با شما) 

 

خوشحالم که باز آپ کردم ولی از وقتی وبلاگ زدم ( طوری این جمله رو گفتم که انگار خودم 

 

نشستم طراحی کردم ، فضا خریدم و....) بعضی از حسای آدم پر می شه 

 

یعنی می پره ( همون بازی کلاغ پر ، گنجشک ، خر ، سفر ) 

 

بگذریم 

 

فعلا زنده ام 

 

نفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــس کشیدم 

 

هنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوز هستم 

 

پس می شـــــــــــــــــــــوم